فاصله بسیار زیاد بین رفع کاغذی تحریمها و بهره مندی واقعی ایران/ معافیت تحریمی امتیاز محسوب نمیشود
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۱۴۳۳۰۲۶
مرکز پژوهشهای مجلس با تاکید بر اینکه آمریکا حتی در صورت اقدام به رفع تحریمها بر روی کاغذ، ابزارهای متعددی در اختیار دارد که میتواند با بهکارگیری آنها، مانع از بهرهمندی حقیقی اقتصاد ایران از ناحیه رفع تحریمها شود، اعلام کرد: هر معافیت یا تخفیف تحریمی، تکمیلکننده پازل «فشار حداکثری» آمریکا علیه ایران است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در گزارش قبلی ضمن ارائه توضیحاتی درباره پیچیدگی فراوان رفع تحریمها، گفتیم که انتفاع اقتصادی و بهرهمندی عینی و حقیقی از ناحیه رفع تحریمها (البته درصورتیکه اراده آن وجود داشته باشد!) بسیار پیچیدهتر و پُراصطکاکتر از خودِ «رفع تحریمها»ست.
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی ضمن تاکید بر این نکته که این تصور که متعاقب رفع تحریمها بر روی کاغذ، عایدی اقتصادی گستردهای نصیب کشور میشود، فاصله بسیار زیادی با حقیقت دارد، توضیح داده است که ایالات متحده، حتی در صورت اقدام به رفع تحریمها بر روی کاغذ، ابزارهای متعددی در اختیار دارد که میتواند با بهکارگیری آنها، مانع از بهرهمندی حقیقی اقتصاد ایران از ناحیه رفع تحریمها شود. این بخش از گزارش مذکور در ادامه آمده است:
1- ایجاد اختلال در یکی از حلقههای زنجیره تعامل برونمرزی اقتصاد ایران
تعامل بخشهای اقتصادی ایرانی با طرفهای تجاری خارج از کشور و انتفاع از این تعاملات، متوقف بر فعالیت بیعیبونقص زنجیره گستردهای از ابزارها و زیرساختهای مرتبط با تعاملات اقتصادی برونمرزی است. برای مثال اگر قرار باشد اقتصاد ایران از محل صادرات نفت کسب منفعت کند، ضروری است که: 1. بخش بالادستی نفت و گاز، بهخوبی امکان استحصال داشته باشد و نیازهای این بخش در حوزه سرمایهگذاری تأمین شده باشد. (رفع تحریم سرمایهگذاری در حوزه انرژی ایران)، 2. نفتکشهای ایرانی یا سایر نفتکشهای حامل نفت ایران قادر به حرکت در دریا تا بنادر مقصد باشند و همچنین این نفتکشها بتوانند در بنادر مقصد، خدمات لازم را دریافت کنند (رفع تحریمهای حملونقل دریایی و بنادر)، 3. پالایشگاه مقصد، مجاز به خرید نفت ایران باشد (رفع تحریم خرید نفت ایران)، 4. نظام مالی کشور میزبان، مجاز به ارائه خدمات مالی، بانکی و بیمهای به ایران بوده و دسترسی استفاده آزادانه از منابع حاصل از صادرات نفت را به بانک مرکزی ایران بدهد. (رفع تحریمهای مالی و بانکی) و... . حال چنانچه یک حلقه از این زنجیره، سُست یا معیوب باشد یا بهواسطه دیگر تحریمها (نظیر تحریم بانک مرکزی، شبکه بانکی، گروه کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران و... به اتهام حمایت از تروریسم) قابلیت استفاده نداشته باشد، انتفاع اقتصاد ایران از ناحیه رفع تحریمها کاملاً غیرمحتمل است.
2- بالا بردن ریسک سیاسی و اقتصادی تعامل با ایران از طریق لفاظیهای رسمی، هجمههای رسانهای و فشارهای غیررسمی
تجربه چند سال اخیر نشان داد که بخشی از قدرت اعمال تحریمها مربوط به اقداماتی است که ازسوی مقامات آمریکایی در فضای رسانهای و غیررسمی با ابزارهایی نظیر لفاظیهای رسمی با هدف پیچیدهتر کردن فضای تحریمی و همچنین ارعاب کشورها و شرکتهایی که قصد همکاری و تعامل اقتصادی با ایران دارند، صورت میگیرد. منظور از لفاظیهای رسمی، ایراد سخنرانی و صدور بیانیههای رسمی ازسوی مقامات آمریکایی و اروپایی با موضوع ریسک بالای سیاسی و اقتصادی تعامل با ایران است؛ این سنخ از ابزارها، بارها در دوره برجام، علیه ایران بهکار گرفته شد.
متعاقب این اقدامات رسمی، دستگاههای تبلیغاتی و لابیهای دستنشانده، بهصورت گسترده هجمه رسانهای خود را آغاز کرده و بانکها و تاجران خارجی را نسبت به تعامل با ایران بهشدت هراسناک میکنند. بنیاد دفاع از دمکراسیها (FDD)، ایران وایر (Iranwire)، ایران واچ (Iranwatch)، اتحاد علیه ایران هستهای (United Against Nuclear Iran (UANI)) و... نهادهایی هستند که بهصورت دائم، تعامل شرکتها و بانکهای خارجی با اشخاص حقیقی و حقوقی ایرانی را رصد کرده و اطلاعات مربوطه را نوبهنو بهروزرسانی نموده و بر روی تارنمای خود منتشر میکنند.
حتی اگر چنین اقدامات رسانهای، مانع از تعاملِ بخشی از اشخاص حقیقی و حقوقی خارجی با ایران نشود، این بار نوبت به گماشتههای زیرمجموعه نهادهای اطلاعاتی آمریکایی ـ صهیونیستی میرسد که با ارسال پیامها و نامههای محرمانه به اشخاص خارجی طرف تعامل با ایران، آنها را تهدید کرده و نسبت به عواقب رابطه اقتصادی با ایران به آنها هشدار دهند.
3- بزرگنمایی امتیازهای حداقلی (رفع نمایشی برخی تحریمها) و امتیازنمایی ضدامتیازها
یک نکته مهم که معمولاً در تحلیلها و گاه در روندهای مذاکراتی مورد بیتوجهی قرار میگیرد، تفاوت جنس تعهدات ایران و طرفهای مقابل در برجام است؛ تعهدات ایران در حوزه هستهای، همگی فنی و فیزیکی بوده و درنتیجه کاملاً ملموس و رصدپذیر هستند؛ اما تعهدات طرف مقابل ماهیتاً غیرملموس و تشکیکی هستند؛ به این معنا که فاصله بین تعلیق تحریم تا انتفاع اقتصادی از آن بسیار بیشتر از «آن»ی است که تصور میشود. ازاینرو، بهنظر میآید که ظرفیت استفاده از دو حربه برای آمریکا کاملاً فراهم است و بیم آن میرود که فضای سیاسی داخل کشور نیز زمینه لازم برای پیادهسازی آن دو حربه را بیشازپیش فراهم کند.
گفتنی است پس از اجرایی شدن برجام، پس از آنکه مقامات ایرانی، در جلسات بینالمللی (کمیسیون مشترک برجام و سایر اجلاسهای بینالمللی) به عدم انتفاع کافی اقتصاد ایران از محل رفع تحریمها شکایت میکردند، معمولاً چنین پاسخهایی از سمت مقامات اروپایی و آمریکایی دریافت میکردند: شرکتهای شما توانایی استفاده از موقعیتهای فراهم شده را ندارند، اقتصاد کشور شما فاقد بسترهای لازم جهت بهرهگیری از فرصتهای بینالمللی است، خودِ بانکها و شرکتهای خارجی راغب به تعامل با اقتصاد ایران نیستند، فساد و ناکارآمدی مندرج در اقتصاد ایران، مانع از تعامل بینالمللی کشور شماست و... مقامات آمریکایی و اروپایی در جلسات مختلف بیان میکردند که وظیفه و تعهد اصلی ما رفع حقوقی تحریمها بوده است؛ این در حالی است که در ضمیمه دوم برجام، نتایج و ثمرات اقتصادی مورد انتظار از رفع تحریمها بهصراحت بیان شده است.
3-1- رفع نمایشی برخی محدودیتها و تحریمهای غیرمهم جهت تأثیرگذاری بر فضای سیاسی ایران
ایلان گلدنبرگ از تصمیمسازان حزب دمکرات در آمریکا و یکی از بازوهای این جریان در حوزه مسائل غرب آسیا و ایران طی یادداشتی (که در مردادماه 1399 توسط «مرکز مطالعات امنیت جدید آمریکایی (Center for a New American Security)» منتشر شد)، فرایندی را جهت تعامل گامبهگام با ایران پیشنهاد کرد که نقطه انتهایی آن، برقراری توافق جامع با ایران و مشتملبر تمامی حوزههای مورد مناقشه است. یکی از پیشنهادهای وی آن است که رئیسجمهور جدید آمریکا در فاز اول تعامل و تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران، باید در مورد برخی محدودیتهای غیرمهم علیه ایران تخفیف قائل شود؛ مصادیق پیشنهادی وی عبارتند از: 1. لغو محدودیت ورود ایرانیان به آمریکا، 2. رفع تحریمهای نمایشی علیه مقامات ایرانی (نظیر تحریم محمدجواد ظریف)، 3. حمایت از بسته همکاری صندوق بینالمللی پول با ایران جهت مقابله با کرونا، 4. تضمین امکان نیازهای دارویی جهت مقابله با کرونا. (Goldenberg, 2020, pp. 1-3)
در مورد پیشنهادهای فوق (که اجراییسازی بخشی از آنها در دستور کار دستگاه حاکمه آمریکا قرار گرفته است) باید دو نکته مهم مدنظر قرار گیرد: اولاً چنین پیشنهادهایی در نسبت با کلیت اقتصاد ایران، حد و وزن بسیار ناچیزی دارند و اساساً در حدی نیستند که آنها را بتوان «امتیاز»ی از طرف آمریکا محسوب کرد. ثانیاً چنین اقداماتی با هدف «نمایش» و در راستای «تأثیرگذاری بر فضای سیاسی ایران» انجام میشوند.
حال این سؤال مطرح میشود که اگر آمریکا بهجای امتیازهای نمایشی، برخی از تحریمهای مهم نظیر تحریم صادرات نفت و ممنوعیت دسترسی به درآمدهای حاصل را رفع کند؛ آیا میتوان به چنین مواردی دلخوش کرد؛ (یکی از سناریوهای پیشنهادی گلدنبرگ نیز بازگشت سریع آمریکا به برجام است) پاسخ به این سؤال، در بخش بعد ارائه خواهد شد، اما پیش از آن باید به این نکته مهم اشاره شود که براساس مفاد برجام و رویه اجرایی آن، تعلیق تحریم صادرات نفت ایران و فراهم آوردن امکان دسترسی محدود و رصدپذیر به درآمدهای حاصل، از طریق صدور معافیتهای تحریمی امکانپذیر شده و اینگونه گفته میشود که رئیسجمهور آمریکا نمیتواند قوانین تحریمی این کشور علیه ایران را لغو کند؛ باید به این نکته دقت کرد که استخوانبندی تحریمهای آمریکا علیه ایران مبتنیبر قوانین آن کشور است نه فرمانهای اجرایی، آییننامه و دستورالعملها. در ادامه توضیح داده خواهد شد که چرا معافیتهای تحریمی را نیز نمیتوان و نباید «امتیاز» محسوب کرد.
3-2- امتیازنمایی ضدامتیازها؛ تخفیفها یا معافیتهای تحریمی بهمثابه قطعهای از پازل تحریمی آمریکا
یکی از وظایف اصلی وزارت خزانهداری آمریکا و بهطور خاص دفتر کنترل داراییهای خارجی (OFAC) در موضوع تحریم آن است که وضعیت اجرای تحریمها را رصد کرده و در مواقع لازم، مجوز معافیت از تحریم را برای اشخاص (یا کشور) خاص و در بازه زمانی معین صادر کند. مصادیق اعطای چنین مجوزهایی عبارتند از:
- معافیت موردی چند کشور خاص از تحریمهای آمریکا در موضوع واردات نفت از ایران (در دور اول تحریمهای حداکثری آمریکا علیه ایران و در بازه زمانی 6 ماهه پس از خروج آمریکا از برجام)،
- معافیتهای زمانمند عراق جهت واردات برق و گاز از ایران،
- معافیت صادرات کالاهای بشردوستانه به ایران از شمول تحریمها (درصورت استعلام مورد به مورد از وزارت خزانهداری آمریکا، کسب مجوز از آن نهاد و پردازش تجارت از طریق کانال مالی سوئیس)،
- معافیت کشور هند از شمول تحریمهای دریایی ایران و اعطای مجوز به این کشور نسبت به توسعه بندر چابهار،
- معافیت موردی کشور کره جنوبی نسبت به واردات میعانات گازی از ایران.
* هر معافیت یا تخفیف تحریمی، تکمیلکننده پازل «فشار حداکثری» آمریکا علیه ایران است
در اینجا یک سؤال مهم مطرح میشود: چرا آمریکا چنین مجوزهایی را صادر میکند؟ برخی بر این باورند که صدور چنین مجوزهایی، نشاندهنده شکست راهبرد تحریمی آمریکا علیه ایران در حوزهای خاص است و اشخاص خارجی ذینفع در تجارت با ایران، به آمریکا فشار آورده و در حوزههای خاص، مجوز تعامل با ایران را دریافت کردهاند. نگاه دیگر آن است که صدور هر مجوز یا لحاظ کردن تخفیف در اجرای تحریمها، جزئی از پازل تحریمهای آمریکا علیه ایران است و باید در آن فضا تحلیل شود. شناخت صحیح دشمن و رجوع به تجربه گذشته کشور نشان میدهد که نگاه دوم، قرابت بیشتری با واقعیت بیرونی دارد. درحقیقت، این فهم و ادراک باید در داخل کشور ایجاد شود که هر معافیت یا تخفیف تحریمی، تکمیلکننده پازل «فشار حداکثری» آمریکا علیه ایران است؛ حتی اگر قرار باشد ایران از آن روزنه، برای تأمین نیازهای خود استفاده کند باید بداند که نهتنها این بهرهمندی موقتی است، بلکه طرف تحریمکننده بنا دارد در آینده از همین معافیت برای فشار بیشتر به ایران استفاده کند.
در یک دستهبندی کلی، چنین مجوزهایی را میتوان به دو قسم تقسیم کرد: معافیتهای موردی و زماندار و معافیتهای عمومی. در ادامه، ابتدا توضیحاتی در مورد معافیتهای موردی و نقدهای وارد به آن مطالبی ارائه شده و پس از آن توضیح داده خواهد شد که حتی اعطای معافیتهای عمومی به ایران را نیز نباید امتیاز محسوب کرد.
الف) نقد و بررسی معافیتهای موردی و زماندار در قالب یک مصداق مشخص: متعاقب خروج آمریکا از برجام و کاهش قابل توجه صادرات نفت ایران به کشورهای طرف تجاری، پس از مدتی، بهموجب نیاز حیاتی اقتصادی ایران، ابزارهایی جدید و زنجیرهای از سازوکارهای غیرقابل تحریم در موضوع صادرات نفت طراحی شد و مورد استفاده قرار گرفت. این امر باعث شد که صادرات نفت ایران، در سالهای 1398 و 1399 نسبت به ماههای ابتدایی خروج آمریکا از برجام، افزایش مناسبی پیدا کند. اینک که حرف از امکان اعطای مجوز صادرات نفت به کشورهای مشخص به میان میآید، یک سؤال مهم مطرح میشود که آیا چنین مجوزهایی، درحقیقت امتیاز هستند یا ضدامتیاز؟ توضیح اینکه چنانچه صادرات نفت ایران در قالب مجوزهای صادره توسط وزارت خزانهداری آمریکا میسر شود چندین محدودیت مهم بر فرایند تعامل ایران با کشورهای واردکننده نفت بار میشود:
ـ میزان مشخص واردات نفت از ایران در بازههای زمانی معین،
ـ ضرورت تجدید معافیتها در دورههای زمانی تکرارشونده،
ـ الزام نهاد مالی مستقر در کشور واردکننده به واریز منابع مالی مرتبط با ایران در یک حساب خاص و تحت رصد،
ـ محدود شدن استفاده ایران از منابع مالی حاصل از صادرات نفت صرفاً در جهت تجارت دوجانبه کالاها و خدمات،
ـ منع نهاد مالی میزبانِ درآمدهای نفتی ایران نسبت به انتقال منابع سپرده شده به نهاد مالی ثالث،
ـ منع نهاد مالی میزبانِ درآمدهای نفتی ایران نسبت به تحویل اسکناس به نهادهای ایرانی.
* استفاده ایران از معافیتهای نفتی میتواند منجر به قطع صادرات نفت کشورمان شود
در شرایط حاضر، استفاده احتمالی ایران از معافیتهای نفتی باعث میشود که صادرات فعال و غیررصدپذیر ایران تبدیل به صادرات رصدپذیر شده و درنتیجه، هر لحظه و متعاقب هر مناقشهای، امکان قطع آن صادرات وجود خواهد داشت؛ ضمن آنکه مشتریان نفت ایران، تجربه خروج ناگهانی آمریکا از برجام (اردیبهشتماه 1397) را دارند و اینک بسیار بعید است که در زمین معافیتهای نفتی آمریکا بازی کرده و در قالب آن مجوزهای محدودکننده و شکننده، خود را وابسته به نفت ایران کنند.
*تشدید شرطی سازی اقتصاد ایران با معافیت های عمومی
ب) نقد و بررسی معافیتهای عمومی: توضیحات فوق ممکن است این گمانه را به ذهن متبادر کند که چنانچه برای مثال آمریکا، بهجای حذف برچسب تروریستی بانک مرکزی ایران، یک معافیت عمومی صادر کرده و اجازه فعالیت آن نهاد را در حوزه تجارت کالاهای بشردوستانه فراهم کند، آنگاه میتوان نیازهای تجاری اساسی کشور را در حوزه غذایی و دارو تأمین کرد و درنتیجه، به آن معافیت میتوان به چشم یک امتیاز نگاه کرد. به دلایل زیر میتوان گفت که چنین معافیتهایی نیز ماهیتاً ضدامتیاز هستند و مهمترین کارکرد آنها برای ایران، شرطی کردن اقتصاد و وارد ساختن نااطمینانی به فضای سیاسی و اقتصادی کشور است. مهمترین دلایل تأییدکننده گزاره فوق عبارتند از:
ـ معافیتهای عمومی، مشکل عدم قطعیت و شرطی شدن اقتصاد را تشدید میکنند، چراکه این مجوزها، در لحظه، امکان برگشتپذیری دارند؛ بهعبارت دیگر، صدور و لغو آنها، صرفاً مبتنیبر یک تصمیم اجرایی و سازمانی است.
ـ این معافیتها زماندار هستند و صدور آنها، به اشخاص ثالث پیام میدهد که تا اطلاع ثانوی، نسبت به برقراری هرگونه تعامل در بازه زمانی میانمدت و بلندمدت با ایران خودداری نمایند.
ـ چنین معافیتهایی ریسک را درجهت مثبت تغییر نمیدهند، چراکه اصل مشکل حل نشده است و همچنان تعامل با نهادهای ایران از نقطهنظر شرکای خارجی، «همکاری با ریسک بالا» تلقی میشود.
ـ این مجوزها، تعاملات خارجی ایران را بهسمت مجاری خاص و تحت رصد کانالیزه میکند؛ در این کانالها، تنها برخی بانکها، آن هم با هدایت سیاسی حاضر میشوند علیرغم ریسک بالا و با چراغ سبز مستقیم اوفک در چنین شرایطی، با ایران همکاری کنند.
ـ درنهایت، چنین مجوزهایی، کاملاً زمینه را برای افزایش فشارهای آتی فراهم میکنند؛ افزایش فشار نیز بهصورت تخریب ناگهانی کانال ایجاد شده خواهد بود. علاوه بر آنکه انسداد کانال مذکور مبادلات را متوقف میکند، رصد مبادلات انجام شده باعث خواهد شد که اطلاعات مربوط به افراد و نهادهای ایرانی و خارجی که در فرایند تجارت خارجی ایران دخیل بودند نیز بهراحتی در اختیار نهادهای تحریمکننده قرار گیرد و آنگاه، تحریم افراد و نهادهای مذکور بهسادگی امکانپذیر خواهد بود.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: جنگ اقتصادی آمریکا معافیت تحریمی درآمدهای نفتی آمریکا علیه ایران معافیت های عمومی صادرات نفت ایران آمریکا از برجام اقتصاد ایران تعامل با ایران فضای سیاسی بین المللی بهره مندی نهاد مالی معافیت ها رسانه ای خواهد شد بانک ها شرکت ها بر روی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۴۳۳۰۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
صدایی که از ایران شنیده میشود/آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ / فاصله خاورمیانه تا توافق
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که دیدار رهبر انقلاب و مسئولان و کارگزاران حج و دیدار رئیس اقلیم کردستان با رهبر انقلاب از یک سو و از مذاکره در تهران تا احیای برجام در واشنگتن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان آیا معمای طالبان حل خواهد شد؟ نوشت: هفته گذشته در جریان یک انفجار در یکی از مساجد شیعیان استان هرات افغانستان هفت نفر از نمازگزاران که یکی از آنها زن بود به شهادت رسیدند. خبر این جنایت توسط رسانههای دولتی و رسمی کشورمان بدون آنکه حساسیتی نسبت به آن نشان داده شود منتشر شد و مسئولان جمهوری اسلامی نیز از کنار آن گذشتند. این روش متاسفانه در زمینه به شهادت رسیدن مردم بیگناه افغانستان در دوره جدید سلطه گروه تروریستی-تکفیری طالبان به یک رویه تبدیل شده و به نظر میرسد در قالب یک قرارداد نانوشته بنا بر اینست که مسئولان ایرانی در برابر مسلمانکشی در افغانستان سکوت کنند. براساس همین قرارداد نانوشته است که به صورت متناوب افراد و جمعهائی از مخالفان سلطه طالبان اعم از سنی و شیعه به شکلهای مختلف توسط عناصری که در ظاهر مشخص نیست چه کسانی هستند جان خود را از دست میدهند و این جنایات که روشن است کار طالبان است در میان سکوت مرموز و حسابشده به فراموشی سپرده میشوند.
درباره این وقایع هولناک، نکات قابل تاملی وجود دارند که لازم است مورد توجه قرار گیرند. تامل مسئولین ارشد نظام جمهوری اسلامی در این نکات میتواند مانع وقوع حوادثی شود که آینده کشورمان را تهدید میکنند.
یک نکته اینست که تقریباً هر هفته یک حادثه تروریستی در افغانستان رخ میدهد که در اثر آن چندین نفر جان خود را از دست میدهند. با توجه به اینکه قربانیان این جنایات معمولاً از میان اهالی استان هرات و مناطق هزارهجات و شیعیان و همینطور ناراضیان اهل سنت و مخالفین سلطه طالبان هستند، کاملاً روشن است که گروه طالبان درصدد پاکسازی قومی، تصفیه مذهبی و ریشهکن ساختن مخالفین خود برآمده و این تصمیم را با قاطعیت اجرا میکند. این جنایت، با تمام موازین اسلامی، انسانی و بینالمللی در تضاد است و سران طالبان باید به خاطر آن محاکمه و مجازات شوند.
نکته دوم اینست که برخلاف ادعای حاکمیت خودخوانده، طالبان با داعش تقسیم کار کردهاند و برای اینکه جنایات به نام حاکمیت ثبت نشود و به وجهه بینالمللی آن لطمه نزند، آنها را به گردن داعش میاندازند و داعش نیز آنها را به گردن میگیرد. این واقعیت را تمام گروههای جهادی افغانستان بارها اعلام کردهاند و روشنترین دلیل صحت آن اینست که حکومت خودخوانده طالبان هرگز هیچکس را به عنوان عامل این جنایات معرفی و مجازات نمیکنند. رسوائی بزرگ جدیدی که گریبانگیر طالبان شده اینست که امیرخان متقی وزیر خارجه این گروه تروریستی هفته گذشته مدعی شد اصولاً داعش در افغانستان حضور ندارد و در همان حال حکومت خودخوانده طالبان جنایتهای داخل افغانستان را به گردن داعش میاندازد!
نکته سوم اینست که حکومت خودخوانده طالبان ادعا میکند افغانستان در امنیت کامل قرار دارد و این ادعا را در بوق و کرنا میکند و از امتیازات خود میداند، ولی برخلاف این ادعا مرتباً اخبار انفجار و ترور از نقاط مختلف این کشور به گوش میرسد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در گزارش خود از وضعیت فعلی افغانستان تحت سلطه طالبان اعلام کرد ۲۰ گروه تروریستی در این کشور حضور دارند بطوری که آن را به کانون تروریسم منطقه تبدیل کردهاند. تاملبرانگیزترین واقعیت اینست که گروه طالبان امکانات را برای حضور این گروههای تروریستی فراهم ساخته و آنها را برای برنامههای آینده خود در منطقه آماده میکند.
چهارمین نکته به ایران مربوط است که چند سوال مهم را در خود دارد. یک سوال اینست که اگر وظیفه نظام جمهوری اسلامی اینست که در برابر کشتار مسلمانان ساکت نباشد کمااینکه به این وظیفه اسلامی به درستی در مورد فلسطین و جنایات صهیونیستها عمل میکند، چرا در قبال کشتار مردم مسلمان افغانستان چنین احساس مسئولیتی ندارد؟ سوال دیگر اینست که میان گروه تروریستی-تکفیری طالبان که حتی شورای امنیت سازمان ملل نیز افغانستان تحت سلطه آن را یک کانون خطر برای منطقه میداند چه فرقی با رژیم صهیونیستی وجود دارد که مسئولین ما معتقد به مدارا با این گروه تروریستی هستند؟ سوال سوم اینکه چرا طالبان، داعش، القاعده و سایر گروههای تروریستی تکفیری از ابتدای تاسیسشان تاکنون حتی یک گلوله به سوی رژیم صهیونیستی شلیک نکردهاند و چرا با اینکه در وابسته بودن طالبان به صهیونیسم بینالملل تردیدی وجود ندارد، جمهوری اسلامی ایران با این گروه نرد عشق میبازد؟
و پنجمین نکته اینکه مردم ایران مدتهاست که خطر نفوذ عناصر وابسته به طالبان را در نقاط مختلف ایران احساس میکنند. این احساس خطر تاکنون به شکلهای مختلف از طریق رسانهها و افراد صاحب نظر به مسئولین گوشزد شده و حتی در موارد زیادی ارتکاب جنایت در ایران توسط نفوذیهای طالبان به اثبات رسیده است، با اینحال معلوم نیست چرا مسئولان حاضر نیستند به طالبان از گل نازکتر بگویند و این به یک معما تبدیل شده است. اکنون سوال مهم اینست که بالاخره معمای طالبان چه وقت حل خواهد شد؟
فاصله خاورمیانه تا توافق
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان فاصله خاورمیانه تا توافق نوشت: تحولات منطقه با نشانههای متعارض آن هم هرلحظه و به نوبت، ناظران را دچار آشفتگی تفسیری_ تحلیلی کرده است. برخی رخدادها از جمله استمرار گفتگوهای آتشبس در قاهره با حضور مقامهای سیاسی _ امنیتی ایالات متحده؛ چراغ سبز حماس و اسرائیل برای انعطاف در مواضع پیشین خود؛ سفر «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای به ایران؛ انتشار برخی اخبار مربوط به گفتگوهای تهران _ واشنگتن در نیورک برای کاهش تنشهای دو طرف؛ ابتکارهای تازه عمان و ژاپن برای ایجاد بستر گفتگوهای تازه میان تهران و غرب بر سر اختلافات هستهای و منطقهای و... از یکسو نشانههای مثبت در حداقل کنترل اوضاع بروز داده است.
از سوی دیگر، اما نشانههای مثبت در لحظه دچار تغییر میشود. این تغییر نیز مربوط به گزارشهایی است که شکست مذاکرات قاهره را با مخالفت حماس و اسرائیل در چگونگی ساختار مفهومی آتسبس در غزه؛ خروج اعتراضی حماس از دور گفتوگوها؛ حمله ارتش اسرائیل به شرق رفح؛ از سرگیری آتشباری میان حزبالله و اسرائیل در جنوب لبنان و در این حال سختی هرگونه توافق تازه میان تهران و آژانس بینالمللی هستهای؛ همچنین ابهامها درباره نتایج رایزنیهای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن را به نمایش میگذارد. به راستی اوضاع به کدام سمت در حال حرکت است؟ تشدید بحران؟ توقف در هر آنچه اکنون هست؟ یا قبول قاعده «شدّت قبل از فترّت» که سرانجام تکلیف همه طرفها را درچارچوب نظم جدید روشن میکند.
هر سه احتمال بالا را با شواهد موجود نمیتوان با قطعیت پیشبینی کرد؛ وقتی هر ساعت، اوضاع متفاوت از ساعتهای پیش از آن است. آنچه اکنون قطعی است؛ نبود قطعیت است. آیا در این صورت میتوان از «بنبست» سخن گفت تا وقتی که هنوز «نقطه تعادل» در روند جاری پیدا نشده است؟ این نقطه وقتی دور از دسترس مینماید که مطالبات هریک از طرفها براساس بازی «صفر و صد» تنظیم شده است. اسرائیل در ازای قبول آتش بس، تسلیم کامل حماس را در دو سطح نظامی و سیاسی میخواهد. حماس با داشتن تنها سرمایه اصلی و گران خود یعنی گروگانهایش، ماندگاری در ساختار سیاسی _ نظامی حکومت فلسطینی در هر شکل را به همراه آزادی دهها فلسطینی در بند اسرائیل طلب میکند. ایالات متحده در سودای توقف درگیریها به شکل مقطعی در خدمت به حداقل شش هدف اصلی است: ۱_ از انزوا خارج کردن اهمیت جنگ اوکراین و توقف سودبری روسیه از ناآرامیهای منطقه. ۲_ ایجاد امنیت تضمین شده برای اسرائیل. ۳_ بازگشت امنیت به دریای سرخ و تردد مطمئن کشتیهای تجاری در این دریا؛ خلیج عدن و بابالمندب. ۴_ رفع هرگونه اخلال در انتقال انرژی از منطقه خلیج فارس؛ ۵_ نزدیک کردن ریاض به قبول عادی سازی روابطش با تلآویو. ۶- استمرار انجماد در تنش جاری تهران و غرب. اما همه آنچه واشنگتن در پی آن است تابع زمانی است که انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در نوامبر آینده تعیین کننده آن خواهد بود. در این صورت رفتار کنونی واشنگتن نزد طرفهای مقابلش در منطقه، به مثابه رفتار آتش نشانی است که تنها میخواهد دامنه آتش را در محل آتش آنهم به شکل نیمبند کنترل کند. همین مهم سبب میشود که حتی مهمترین متحد او یعنی اسرائیل و دیگر دوستانش در منطقه با تردید به ابتکارهای واشنگتن بنگرند. این تردید حتی دامن اروپائیان را نیز گرفته است. حالا فرانسه و آلمان هم رفته رفته ساز انتقاد را به سیاستهای واشنگتن کوک کردهاند.
وابسته کردن آینده اوضاع به انتخابات نوامبر در ایالات متحده، یعنی قبول هرگونه توافق در حالحاضر مانند ساختن خانه روی شن خواهد بود؛ بنابراین هیچ طرفی نمیتواند به پایداری توافقها دلبسته شود وقتی مبتکر اصلی (واشنگتن) خود در موقعیت ژلاتینی قرار دارد.
تحولات منطقه هر لحظه تصویری متناقض را نزد ناظران به نمایش میگذارد. اگر با قاطعیت گفته نشود که همه چیز در بن بست کامل فرو رفته، اما میشود گفت که خاورمیانه تا نقطه توافق فاصله بسیار و دور از دسترس دارد.
صدایی که از ایران شنیده میشود
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژیاتمی طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان صدایی که از ایران شنیده میشود نوشت: جمهوری اسلامی ایران در حالی پنجاهمین سالروز تأسیس سازمان انرژی اتمی را جشن میگیرد که بخش مهمی از اهداف راهبردی کشور در صنعت هستهای تحقق یافته است. دستیابی به این اهداف که مرهون هدایتهای داهیانه مقام معظم رهبری مدظله العالی است، در دولت سیزدهم در قالب یک سند جامع و راهبردی تبیین و مصوب شد که ترجمان چشمانداز ۲۰ ساله سازمان انرژی اتمی جهت نیل به اهداف مهم صنعت هستهای کشور است. گزارههای بنیادین این افق بلندمدت، براساس نیاز به توسعه زیرساختهای بنیادین، کسب فناوریهای برتر در حوزههای سلامت، امنیت غذایی، صنعت، محیطزیست و انرژیهای پاک و پایدار است. ازجمله اقداماتی که در قالب این چشمانداز ۲۰ساله و در جهت تسری مزایا و نتایج پیشرفت فناوری هستهای درزندگی آحاد مردم انجامشده باید به برنامهریزی برای افزایش هفت برابری ظرفیت تولید رادیوداروها در کشور اشاره کرد. احداث مرکز جدید تولید رادیودارو در حالی است که هماکنون ۵۰ رادیودارو در گروههای مختلف در داخل کشور تولید شده و ۲۱۰ مرکز پزشکی و درمانی و سالانه حدود یکمیلیون بیمار از خدمات و محصولات سازمان انرژی اتمی بهره میبرند. در زمینه توسعه و افزایش مراکز پرتودهی و پرتودرمانی نیز در سالجاری ۸ مرکز پرتودهی جدید برای اولینبار در کشور احداث و فعال میشود. تا سال ۱۴۰۰، ۶ دستگاه پتاسکن برای خدمات پزشکی در کشور وجود داشت، اما اکنون با تلاشهای صورتگرفته ۱۵ دستگاه به مجموعه دستگاههای پتاسکن افزوده شده است. بخش دیگری از آنچه در قالب این برنامه در دستور کار قرار گرفته، سرمایهگذاری برای دستیابی به ایزوتوپهای پایدار است که در حقیقت در مرز دانش قرار دارد و راهگشای توسعه همهجانبه در علوم و فنون نوین ارزیابی میشود. اکنون ایران یکی از معدود کشورهایی است که دانش جداسازی ایزوتوپهای پایدار را به شکل بومی توسط دانشمندان جوان خود کسب و اجرایی کرده است. در این مسیر تولید دستگاه «ایرانیوم» به دست متخصصان ایرانی و شکست انحصار تولید این دستگاه راهبردی صنعت هستهای که در سالهای گذشته فقط در اختیار سه کشور امریکا، انگلیس و آلمان بود از جمله موفقیتهایی است که به دست آمد. دانش دستیابی به ایزوتوپهای پایدار از حیث اقتصادی و نیز به لحاظ کاربرد آن در حوزههای مختلف از جمله در حوزه سلامت حائزاهمیت است. چنانکه یک گرم از یک ایزوتوپ میتواند برابر با چندین بشکه نفت ارزش اقتصادی داشته باشد. کما اینکه تولید هگزا فلوراید تلوریوم که شامل زنجیرهای برای جداسازی ایزوتوپ پایدار تلوریم ۱۳۰ است در نهایت به تولید ایزوتوپ ید ۱۳۱ منجر میشود که در تشخیص و درمان سرطان کاربرد دارد. فراتر از این اهداف، دستیابی به مرزهای دانش در حوزه کوانتوم در زمره محوریترین اهداف توسعهای چشمانداز ۲۰ ساله سازمان انرژی اتمی است. همچنان که کشورهای دارای فناوری هستهای پیشرفته به سمت دانش استفاده از انرژی همجوشی یا گداخت حرکت میکنند و جمهوری اسلامی ایران نیز از این مهم غافل نبوده است. برای قرار گرفتن در فهرست کشورهای صاحب تکنولوژی گداخت نقشه راه راهبردی در قالب سند چشمانداز طراحی شده است. صنایع هستهای ایران و سازمان انرژی اتمی امروز پرچمدار توسعه علمی و فناوری با جهت تجاریسازی است. ایجاد صنایع دانشبنیان علاوهبر ارزش افزوده قابلملاحظهای که در بخشهای اقتصادی و اجتماعی ایجاد میکند و عرصه را برای جذب و بهکارگیری نخبگان و سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی گسترش میدهد با شعار سال یعنی «جهش تولید با مشارکت مردم» تطابق دارد. این شعار خط فرمان توسعه و پیشرفت کشور است تا حضور مردم را بخصوص در حوزه فناوریهای دانشبنیان افزایش دهد، پژوهش را در دانشگاهها تقویت کند و از این طریق علاوهبر توسعه منابع انسانی، به توسعه تحقیقات و پیشرفت فناوری از طریق تحقیقات شتاب ببخشد. همچنین برمبنای سند ۲۰ ساله، گامهای مؤثری در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ در جهت دستیابی به ۲۰ درصد سبد برق کشور از انرژی هستهای در قالب طراحی و اجرای ابرپروژه ساخت نیروگاههای اتمی ۲ و ۳ در استانهای بوشهر، خوزستان، هرمزگان و سواحل مکران و شمال کشور برداشته شده است.
این اقدامات که دامنه گستردهای از نیازهای کشور را در خود جای داده و دستاوردهای آن در بخشهای مختلف به خدمت گرفته میشود، با مشارکت بخشهای گوناگون و متناسب با قابلیتهای کشور در اطلس جغرافیایی ایران به اجرا درآمده است.
تحقق این اهداف، مهمترین مأموریت سازمان و ترازوی سنجشی است که در پایان راه، ایران را بهعنوان یکی از قطبهای سازنده نیروگاههای اتمی در جهان معرفی میکند. طراحی و اجرای «سیاست نوآوری و درهای باز» نیز در همین راستا و با تمرکز بر زدودن وجه امنیتی ماهیت فعالیت هستهای کشور در دستورکار قرار گرفته است. سیاست «امنیتیسازی» موتور محرکهای برای جلوگیری از پیشرفت این صنعت بوده که از منظری قابل تأملتر، ایران را با موج تخریب روبهرو ساخته است بهنحوی که سعی دارند مسیر روشن و صلحآمیز آن را با حربه تحریم و ترور، تیره و تار سازند.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران توانسته زیر سایه تلاش و دانش بومی دانشمندان خود، پاسخگوی نیازهایی باشد که دشمنان با تلاش برای تخریب، تحریم و منزویسازی ایران نتوانستهاند راهی برای بیپاسخ گذاشتن آنها بیابند. تازهترین نشانه این مهم را میتوان در همین روزها در ایران دید. سازمان انرژی اتمی در نخستین کنفرانس بینالمللی علوم و فنون هستهای، میزبان شمار زیادی از دانشمندان خارجی از نقاط مختلف جهان و بیش از ۵۰۰ نفر از اساتید دانشگاههای کشور است. برگزاری این نشست همزمان با حضور آقای «رافائل گروسی»، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فرصتی است تا انباشت سوء نگرشهایی که در پی سیاستهای ظالمانه غرب، تحریمهای ظالمانهای را به کشور تحمیل کرده، با فروپاشی روبهرو سازد و زمینه را برای تبادلنظر درباره مسائل اختلافی ایران و آژانس فراهم سازد.
بیگمان از خوان گسترده توسعه صنعت هستهای ایران، کشورهای جهان نیز منافع خویش را خواهند جست، اما سهم و نصیب شهروند ایرانی فراتر از دیگران است. در صحنه اروپا و غرب، تبدیل ایران به یکی از قطبهای هستهای خاورمیانه، راه سرمایهگذاران پرشماری را به بازار و میادین انرژی خواهد گشود، اما در داخل ایران، این دستاوردها میتواند تأمینکننده نیازهای پایه و حیاتی همه اقشار و سطوح جامعه باشد. چنانکه دانشمندان برای تداوم و توسعه ابعاد پیشرفتهای فناورانه، راه هموار و روشنی درپیش دارند، مردم هم زیر سایه دستاوردهای بومی دانشمندان جوان کشور به زندگی لبخند خواهند زد و هزاران دانشجو و نخبه ایرانی که دشمنان سعی داشتند، آنها را در حصار محرومیت علمی نگه دارند به سوی افقها و فضاهای جدید خیز خواهند برداشت.